هنر معاشرت
با مردم چگونه برخورد کنیم؟ معاشرت درست و نادرست کدام است؟همنشینى مفید و زیان بار چیست؟ عوامل تحکیم رابطه ها یا گسست رابطه ها کدام است؟
حکمتهایى را برگرفته از اولیاى الهى برمى شمریم، که توجّه به آنها و کاربردشان در بهینه سازى روابط ما با دیگران سودمند است.
هنر همزیستى
روحیه سازگارى با دیگران و کنار آمدن با توقعها، سلیقهها، خواسته ها و حرفها، به تدریج براى انسان «جا» باز مى کند. این روحیه هم وقتى فراهم مى آید که انسان هم «حقوق» دیگران را بشناسد، هم تصمیم به مراعات آنها داشته باشد و تنها «خود»
برایش مطرح نباشد. چون چنین خصلتى ایجاد تنش مىکند و دیگران را از پیرامون فرد، فرارى مى دهد.
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «رأس الحکمة مداراة النّاس»؛1 سر آغاز حکمت، مدارا کردن با مردم است».
باید پذیرفت که سلیقه ها و روحیه هاى همه یکسان نیست و همه ذوق و پسند و راه و روش ما را ندارند. ما هم چارهاى از زیستن با آنان نداریم، پس باید« مدارا» کنیم. این همان همزیستى است که هر که ندارد، مطرود و مأیوس و تنها مىشود.
سلوک شایسته
برخوردارى از اخلاق کریمانه و آراستگى به صفات خوب و رفتارهاى انسانى، محبوبیّتآور است. کیست که نخواهد محبوب دلها شود و مورد توجّه و محبت دیگران قرار گیرد و «قلعه دلها» را بگشاید؟
امّا راه و روش آن چیست و کلید گشودن قلوب کدام است؟ مگر مىتوان با زور، دلى را بهدست آورد، یا در خانه دلى جاى گرفت؟ اگر تواضع و خاکسارى عاملى براى محبوبیّت است، احسان و نیکى و بخشندگى عامل دیگرى است و «حسن خلق» و
سلوک والا و اخلاق متعالى،
عامل سوّم.
ما بی نیاز از دوست نیستیم. نداشتن دوست، نوعى غربت و تنهایى است. به فرموده حضرت امیرعلیهالسلام، غریب، کسى است که «دوست» نداشته باشد: «الغریبُ مَن لم یکن لَهُ حبیب».2
خیلى ها ما را اسیر اخلاق خوب خودشان مىکنند. چرا ما از این ابزار بهره نگیریم؟
سود رسانى
درختى که نه میوه داشته باشد، نه شاخ و برگ و سایه، نه حتى چوب آن براى تهیه تخته و ساختن در و پنجره مفید باشد، شایسته سوختن و خاکستر شدن است و تنها لایق عنوانِ «هیزم» است.
انسانها تا چه حد براى دیگران مفیدند؟
ارزش هرکس به اندازه خدمت و خوبى و نفعى است که از او به دیگران مىرسد. میزان محبوبیت مردم در دلها نیز بستگى به اندازه خیرى دارد که از آنها عاید دیگران شود. سرور، کسى است که خدمتى به دیگران کند. این مضمون کلام حضرت على
علیهالسلام است که فرمود: «بالجود تسود الرجال»3؛ مردان با جود و سخاوت به سیادت و آقایى مى رسند».
این نیز نوعى کمال در رفتار و سلوک با دیگران است که بر محور داد و دهش انجام مى گیرد.
فریدون فرّخ فرشته نبود
زمشک و زعنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویى
توداد و دهش کن، فریدون تویى
به قول سعدى در گلستان: مردم تا نان کسى را نخورند، نامش را به نکویى نبرند.
در سخنان امام على علیه السلام چنین آمده است:«خیر الناس من نفع الناس؛4بهترین مردم کسى است که به مردم سود برساند».
پیامد چنین رفتارهایى چیست؟ جز آنکه محیطى سرشار از صفا و گرمى براى انسان و جامعه پدید مى آورد و الفتها را مىافزاید و زندگى ها را صفا مى بخشد؟ چه لذتبخش است زیستن در کنار افرادى که نیکوکارى، خوشرفتارى، نوعدوستى، خیررسانى،
مهرورزى و خیرخواهى جزو سرشت و خصلتِ همیشگى آنان است.
امام على علیه السلام مىفرماید: با مردم چنان زیست و معاشرت داشته باشید که اگر از دنیا رفتید، در فقدان شما سوگوار و گریان باشند و اگر ماندید، نسبت به شما عاطفه و مهرورزى داشته باشند:«خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بکوا علیکم و ان
عشتم حنوا الیکم».5
مردم جوشى
روحیه انزواطلبى و فردگرایى و خودخواهى، فرد را از چشمها و دلها مى اندازد. برعکس، انس و الفت و جوشیدن و گرمگرفتن با مردم، عواطف و محبتهاى آنان را فراهم مىآورد. خداوند، از نعمتهاى خویش، ایجاد الفت بین دلهاى مردم را یاد مى
کند.6حضرت رسول صلى الله علیه و آله نیز مى فرماید: «خیر الموءمنین من کان مألفة للموءمنین، و لا خیر فى من لا یوءلف و لا یألف؛7بهترین موءمنان کسى است که مایه الفت موءمنان باشد،و کسى که نه دیگران با او انس و الفت بگیرند، نه او با دیگران
الفت داشته باشد، خیرى در او نیست».
کسى که با مردم نمى جوشد و همیشه با دامن تنهایى و گوشه انزوا و خودگرایى پناه مى برد، یا دچار غرور و تکبر است، یا از آثار و برکات« الفت» بى خبر است، یا مشکلى در تربیت خانوادگى داشته که او را «جمعى» بار نیاورده اند و میدان براى
«مردم جوشى» برایش فراهم نساخته اند.
صاحبان روحیه سرد و خود گرا و مردم گریز، اغلب در کارهاى عمومى شرکت نمى کنند و برنامه هاى مشترک نمى تواند آنان را جذب کند.
ابراز عاطفه به مردم و مشارکت و همراهى و همدردى با آنان در امور و یارىرسانى در هنگامه نیاز، پشتوانهاى براى روزهاى «مبادا» فراهم مىآورد. اگر گفته اند: «براى کسى بمیر که برایت تب کند»، اشاره به همین تعامل روحى و رفتارى میان افراد
جامعه است.
عیب پوشى
حفظ «آبرو»ى دیگران، مهمترین نشانه دوستى و احترام و ارزشگذارى براى آنان است. آبرو، سرمایهاى است که به این راحتى به دست نمى آید و گوهر نفیسى است که اگر شکست، به این آسانى قابل جبران نیست.
به همین اندازه که «عیبجویى» نکوهیده و نارواست، «عیبپوشى» نسبت به یک برادر مسلمان و آبرودارى نسبت به یک موءمن، ضرورى و فضیلت است.
وقتى از لغزش و عیبى از دیگرى باخبر مىشوید، جوانمردى ایجاب مىکند که پردهپوشى کنید و اگر نیاز به تذکر است، به خودش بگویید تا اصلاح کند.
دوست آن باشد که معایب دوست
همچو آینه رو به رو گوید
نه که چون شانه با هزار زبان
پشت سر رفته موبه مو گوید
در کلام امیرموءمنان است که: ثمره اخوّت و برادرى آن است که پشت سرش آبرویش را حفظ کنى و عیبهایش را به عنوان هدیه به خودش بگویى.8
پرده درى و آشکار ساختن عیبهاى دیگران، بذر دشمنى و اختلاف مى پراکند و کینه و جدایى ثمر مى دهد و اعتماد عمومى را در جامعه، خدشه دار مى سازد.
گاهى هم عیبجویى، نتیجه عیب ناکى خود افرادى است که مى خواهند با نشر و گسترش بدى هاى دیگران براى خود شریک جرم و همراه و هم شکل پیدا کنند، تا زشتى عیب هایشان کمتر آشکار شود و بهانه اى براى معیوب بودن خود داشته باشند.
این حقیقت روانکاوانه و نکته مهم در سخن حضرت على علیه السلام به این صورت آمده است: «ذوو العیوب یحبون ایشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم؛9صاحبان عیب و کاستى دوست دارند که عیوب مردم را پخش کنند، تا براى خودشان
عذر و بهانه اى در عیبها داشته باشند».
به هر حال، هرچه بیشتر در جامعه باشیم، بیشتر نیازمند مراعات «اخلاق معاشرت» و آراستگى به هم زیستى و تحمل و مداراییم.
سلوک شایسته با دیگران، رمز محبوبیّت و سرورى و خوش نامى است. با «حسن خلق»، مى توان فاتح قلعه دلها شد.
مهرورزى و خیررسانى و سودمندى، گوهر وجودمان را نفیستر و نزد خدا و خلق خدا محبوبتر مى سازد.
پى نوشتها:
1.غرر الحکم، ج 4 ص 52.
2.نهج البلاغه، حکمت 65.
3.غرر الحکم، ج 3، ص 212.
4.همان، ص 430.
5.نهج البلاغه، حکمت 10.
6.انفال(8) آیه 63 و آل عمران(3) آیه 103.
7.میزان الحکمه، ج 1 ص 129 ح 655.
8.غرر الحکم، ج 3 ص 330.
9.همان، ج 4 ص 176.
منبع :پرسمان؛شماره 23
برچسب ها : هنر معاشرت ,