چرا هنگام دعا دست به آسمان بر می داریم؟
آنچه از روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) بدست می آید این است که فلسفه بلند کردن دست به سوی آسمان چهار دلیل دارد: اول اینکه آسمان معدن رزق خداوند است است، دوم اینکه نشانه خضوع در برابر پروردگار است ،سوم اینکه عبادت است و در آخر بدین جهت است که سنت نبوی است.
1ـ آسمان معدن رزق
حکمت بلند کردن دست به سوى آسمان در هنگام دعا، این است که آسمان، جایگاه انواع روزى هایى است که مورد نیاز و درخواست انسان اند. بدین جهت، خداوند به اولیاى خود دستور داده که هنگام دعا، دست هاى خود را به سوى آسمان و عرش الهى دراز کنند.
«هشام بن حکم» مى گوید: زندیقى خدمت امام صادق (علیه السلام)آمد و از آیه الرّحمنُ عَلَى الْعَرشِ اسْتَوى سوال کرد. امام (علیه السلام) ضمن توضیحى فرمود: خداوند متعال، نیاز به هیچ مکانى و هیچ مخلوقى ندارد، بلکه تمام خلق محتاج او هستند.
سوال کننده عرض کرد: پس تفاوتى ندارد که (به هنگام دعا) دست به سوى آسمان بلند کنید یا به سوى زمین پائین آورید؟!
امام (علیه السلام) فرمود: این موضوع، در علم و احاطه و قدرت خدا یکسان است (وهیچ تفاوتى نمى کند) ولى خداوند متعال دوستان و بندگانش را دستور داده که دستهاى خود را به سوى آسمان، به طرف عرش بردارند، چرا که معدن رزق آنجا است، ما آنچه را قرآن و اخبار رسول خدا(صلى الله علیه وآله)اثبات کرده است، تثبیت مى کنیم، آنجا که فرمود: دستهاى خود را به سوى خداوند متعال بردارید، و این سخنى است که تمام امّت بر آن اتفاق نظر دارند(1)
در حدیث دیگرى از امام امیرالمومنین على (علیه السلام) در کتاب خصال آمده است: اِذا فَرِغَ اَحَدُکُمْ مِنَ الصَّلوةِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ اِلَى السَّماءِ، وَ لِیَنْصَبَّ فى الدُّعاء: «هنگامى که یکى از شما نماز را پایان مى دهد دست به سوى آسمان بردارد و مشغول دعا شود».
مردى عرض کرد: اى امیرمومنان! مگر خداوند همه جا نیست؟فرمود: آرى همه جا هست.عرض کرد: پس چرا بندگان دست به آسمان برمى دارند؟فرمود: آیا (در قرآن) نخوانده اى: وَفى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوْعَدُوْنَ «در آسمان رزق شما است و آنچه به شما وعده داده مى شود» پس از کجا انسان روزى را بطلبد جز از محلّش، محل رزق و وعده الهى آسمان است(2)
مطابق این روایات چون غالب ارزاق انسانها از آسمان است (باران، زنده کننده زمین هاى مرده از آسمان مى بارد، نور آفتاب که منبع حیات و زندگى است از سوى آسمان مى تابد، هوا سومین عامل مهم حیات در آسمان است) آسمان به عنوان معدنى از برکات و ارزاق الهى معرفى شده، و به هنگام دعا به آن توجه مى شود، و از خالق و مالک آن همه رزق و روزى تقاضاى حل مشکل مى شود.
از طرف دیگر نعمت های الهی از عالم بالا و عوالم ملکوت و مجردات سرچشمه می گیرد و نازل می شود و توجه و بلند کردن دست ها به سوی بالا در وقت دعا در واقع نوعی تشبیه آسمان عالم مادی و محسوس به عالم ملکوت و معقول و مجرد است ودر واقع درخواست نزول رحمت الهی و سرازیر شدن نعمت های ربانی از عالم ملکوت و مجردات به عالم ماده و محسوسات و از جمله نزول رحمت حق بر فرد دعا کننده است.
2ـ خضوع در پیشگاه خداوند
از بعضى از روایات، فلسفه دیگرى براى این کار استفاده مى شود، و آن اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه خدا است چرا که انسان به هنگام اظهار خضوع، یا تسلیم، در مقابل شخص یا چیزى، دستهاى خود را بلند مى کند.(3)و این حالت، تضرّع و التماس و خود را کوچک شمردن در مقابل خداست.امام حسن(علیه السلام) هم فرموده است: که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) هنگام دعا دستهایش را بسوی آسمان بالا میبُرد.(4)
خود پیامبر هم فرموده که دستهای خود را در وقتهای نماز بسوی آسمان بردارید. زیرا آن وقتها بهترین اوقات (برای استجابت دعا) است.(5)
حکمت بلند کردن دست به سوى آسمان در هنگام دعا، این است که آسمان، جایگاه انواع روزى هایى است که مورد نیاز و درخواست انسان اند. بدین جهت، خداوند به اولیاى خود دستور داده که هنگام دعا، دست هاى خود را به سوى آسمان و عرش الهى دراز کنند
3ـ عبادت
بلند کردن دست به هنگام دعا، خود، نوعى عبادت است که خداوند متعال، مردم را مکلّف به آن نموده است، مانند: توجّه کردن در نماز به سوى کعبه، رکوع و سجود و امثال اینها .
4ـ سنت نبوی
بلند کردن دست به هنگام دعا، سنّت نبوى است و پیامبر خدا از پیروان خود، خواسته است که چنین عمل کنند.
آنچه از روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیه السلام) بدست می آید این است که فلسفه بلند کردن دست به سوی آسمان چهار دلیل دارد: اول اینکه این عمل سنت نبوی است، دوم اینکه نوعی عبادت است،سوم اینکه نشانه خضوع در برابر پروردگار است و در آخر بدین جهت است که آسمان معدن رزق خداوند است.
پی نوشتها:
1 ـ بحارالانوار،ج3 ،ص330 ـ توحید صدوق، ص 248،حدیث 1،باب 36?
2 ـ همان،ج 90 ،ص 308، حدیث 7 .
3 ـ تفسیر پیام قرآن ج4، ص270?
4ـ بحارالانوار، ج 93، ص 294?
5ـ همان، ج 96، ص 356 .
برچسب ها : قران ,