امامان به وسیله پیامبر (ص) تعیین شده ‏اند.

ما معتقدیم:پیامبر اسلام (ص) امامان بعد از خود را تعیین فرموده است.در یک جا بطور عموم،در حدیث معروف ثقلین فرموده است.

در صحیح مسلم مى‏ خوانیم:پیغمبر اکرم (ص) در سرزمینى میان مکه و مدینه به نام‏«خم‏»برخاست،خطبه ‏اى خواند،سپس فرمود:«نزدیک است که من از میان شما بروم انى تارک فیکم الثقلین،اولهما کتاب الله فیه الهدى و النور...و اهل بیتى،اذکرکم الله فى اهل بیتى، من دو چیز گرانمایه در میان شما به یادگار مى ‏گذارم نخستین آنها کتاب خداست که در آن، نور و هدایت است...و اهل بیتم،به شما توصیه مى ‏کنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید (این جمله را سه بار تکرار کرد) ». (4) همین معنى در«صحیح ترمذى‏»نیز آمده و با صراحت مى ‏گوید:«اگر دست‏به دامن این دو بزنید هرگز گمراه نخواهید شد». (5)


این حدیث در سنن دارمى (6) و خصائص نسائى (7) و مسند احمد (8) و غالب کتب معروف و مشهور اسلامى آمده و جاى تردیدى در آن نیست و در واقع جزء احادیث متواتره محسوب مى‏شود که هیچ مسلمانى نمى ‏تواند آن را انکار کند و از روایات استفاده مى ‏شود که پیامبر اسلام (ص) نه یک بار بلکه چندین بار در مواقع مختلف آن را تکرار فرمود.

بدیهى است که تمام اهل بیت پیامبر (ص) نمى ‏توانند چنین مقام والایى را در کنار قرآن داشته باشند بنابراین تنها اشاره به امامان معصوم از ذریه پیامبر (ص) است (فقط در بعضى از احادیث ضعیف و مشکوک به جاى اهل بیتى،سنتى آمده است) .

ما به حدیث مشهور دیگرى که در منابع معروف مانند صحیح بخارى،صحیح مسلم،صحیح ترمذى،صحیح ابى داود و مسند حنبل و کتب دیگر آمده است نیز استناد مى ‏کنیم،پیغمبر اکرم (ص) فرمود:«لا یزال الدین قائما حتى تقوم الساعة او یکون علیکم اثنتى عشر خلیفة کلهم من قریش،دین اسلام بر پاست تا قیام قیامت و تا این که دوازده خلیفه بر شما حکومت کنند که همه از قریشند». (9) ما معتقدیم:تفسیر قابل قبولى براى این روایات جز آنچه در عقاید شیعه امامیه مربوط به ائمه دوازده گانه آمده است تصور نمى ‏شود،فکر کنید آیا تفسیر دیگرى مى‏تواند داشته باشد!

نصب على (ع) از سوى پیامبر (ص)

ما معتقدیم:پیامبر اسلام (ص) در موارد متعدد على (ع) را بالخصوص به عنوان جانشین خود (به فرمان خداوند) معرفى کرده است،از جمله در غدیر خم (منزلگاهى نزدیک جحفه) به هنگام بازگشت از حجة الوداع در میان جمع عظیمى از اصحابش خطبه خواند و جمله معروف:«ایها الناس الست اولى بکم من انفسکم قالوا بلى،قال:فمن کنت مولاه فعلى مولاه،اى مردم آیا من نسبت ‏به شما از خود شما سزاوارتر نیستم؟گفتند:آرى!فرمود:کسى که من مولى و رهبر و سزاوارتر به او هستم،على (ع) مولى و رهبر و سزاوارتر به اوست‏». (10) چون هدف این نیست که در بیان این اعتقادات زیاد به سراغ استدلالات برویم و پافشارى و جر و بحث داشته باشیم،همین اندازه مى ‏گوییم حدیث مزبور چیزى نیست که به سادگى بتوان از کنار آن گذشت و یا آن را به عنوان بیان یک دوستى و محبت‏ ساده تفسیر نمود که پیامبر اسلام (ص) با آن تشریفات و تاکیدات بیان کرده باشد.

آیا این همان چیزى نیست که مطابق گفته ابن اثیر در کامل،پیامبر (ص) در آغاز کارش، هنگامى که آیه‏«و انذر عشیرتک الاقربین‏»نازل شد،خویشان خود را جمع نمود و اسلام را بر آنها عرضه داشت،سپس فرمود:«ایکم یوازرنى على هذا الامر على ان یکون اخى و وصیى و خلیفتى فیکم،کدام یک از شما مرا در این کار یارى مى‏کند تا برادر من و وصى و خلیفه من در میان شما باشد».

هیچ کس به دعوت پیامبر (ص) پاسخ نگفت جز على (ع) که عرض کرد:«انا یا نبى الله اکون وزیرک علیه،من اى پیامبر وزیر و یاور تو در این کار خواهم بود!»پیامبر (ص) به او اشاره کرد و فرمود:«ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیکم،این نوجوان برادر من،وصى من و خلیفه من در میان شماست‏». (11) و آیا این همان نیست که پیامبر (ص) در آخرین ساعات عمرش مى ‏خواست ‏بار دیگر آن را بیان کند و بر آن تاکید نهد و به گفته صحیح بخارى دستور دارد: «ایتونى اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ابدا،وسیله ‏اى بیاورید تا نامه‏ اى بنویسم که در پرتو آن هرگز گمراه نشوید!»و در ادامه حدیث آمده است که بعضى به مخالفت ‏با پیامبر (ص) در این زمینه پرداختند و حتى سخن بسیار توهین آمیزى گفتند و مانع شدند. (12) باز تکرار مى ‏کنیم هدف ذکر عقاید با مختصرى استدلال است،نه بیشتر از آن و گرنه بحثها شکل دیگرى داشت.

تاکید هر امام بر امام بعد از خود

ما معتقدیم:هر یک از امامان دوازده گانه به وسیله امام قبل تاکید شده ‏اند که نخستین آنها على بن ابى طالب (ع) ،سپس فرزندش امام حسن مجتبى (ع) ،سپس فرزند دیگرش حسین بن على سید الشهداء (ع) و بعد فرزندش على بن الحسین (ع) و سپس فرزندش محمد بن على الباقر (ع) ،و بعد فرزندش جعفر بن محمد الصادق (ع) و سپس فرزندش موسى بن جعفر (ع) و سپس فرزندش على بن موسى الرضا (ع) و بعد فرزندش محمد بن على التقى (ع) و سپس على بن محمد النقى (ع) و بعد حسن بن على العسکرى (ع) و آخرین آنها محمد بن الحسن المهدى-سلام الله علیهم-است و ما معتقدیم او هم اکنون زنده مى ‏باشد. البته اعتقاد به وجود مهدى-عج-کسى که دنیا را پر از عدل و داد مى ‏کند،آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد،مخصوص ما نیست ‏بلکه تمام مسلمین به آن عقیده دارند و بعضى از علماى اهل سنت درباره متواتر بودن روایات مهدى-عج-کتاب مستقل نوشته ‏اند،حتى در رساله‏اى که چند سال قبل از طرف‏«رابطة العالم الاسلامى‏»در پاسخ سؤالى که درباره حضرت مهدى-عج-شده بود ضمن تاکید بر مسلم بودن ظهور مهدى-عج-اسناد فراوانى از کتب معروف و معتبر درباره حضرت مهدى-عج-از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده است، (13) منتهى بسیارى از آنان معتقدند که مهدى-عج-در آخر الزمان متولد مى‏ شود.ولى ما عقیده داریم او دوازدهمین امام و هم اکنون زنده است و در زمانى که خداوند به او ماموریت دهد،براى پیراستن صفحه زمین از ظلم و جور و اقامه حکومت عدل الهى قیام مى ‏کند.


پی نوشته ها:

4-صحیح مسلم،جلد 4،صفحه 1873.

5-صحیح ترمذى،جلد 5،صفحه 662.

6-سنن دارمى،جلد 2،صفحه 432.

7-خصائص نسائى،صفحه 20.

8-مسند احمد،جلد 5،صفحه 182 و کتاب کنز العمال،جلد 1،صفحه 185،حدیث 945.

9-این تعبیر در صحیح مسلم،جلد 3،صفحه 1453 از«جابر بن سمره‏»از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است و با تفاوت مختصرى در سایر کتابهایى که در بالا نام برده شد آمده است (صحیح بخارى،جلد 3،صفحه 101،صحیح ترمذى،جلد 4،صفحه 501 و صحیح ابى داود،جلد 4،کتاب المهدى) .

10-این حدیث‏به طرق متعدد از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است و تعداد روات حدیث

بالغ بر 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و در 360 کتاب معروف اسلامى آمده است که شرح آنها در این مختصر نمى‏گنجد. (به جلد 9 پیام قرآن،صفحه 181 به بعد مراجعه فرمایید) .

11-کامل ابن اثیر،جلد 2،صفحه 63،چاپ بیروت،دار صادر-همین معنى را با مختصر تفاوتى در مسند احمد حنبل،جلد 1،صفحه 11،و ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه،جلد 13،صفحه 210 و دیگران در کتب دیگر نقل کرده‏اند.

12-این حدیث را بخارى در جزء پنجم،صفحه 11 باب‏«مرض النبى‏»نقل کرده،و از آن روشنتر، صحیح مسلم در جلد 3،صفحه 1259 ذکر کرده است.

13-این نامه در 24 شوال 1396 از«رابطة العالم الاسلامى‏»به امضاى مدیر«ادارة مجمع الفقه الاسلامى‏»محمد المنتصر الکتانى صادر شده است.